اشعاری از شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

3394
مشاهده متن

پدیدآورعلامه آیت‌اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی

گروه ادبیات و اشعار


توضیحات

اشعاری از مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
/5
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

اشعاری از شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

1
  • هو العلیم

  •  

  • اشعاری از مرحوم آیت اللَه شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

  •  

اشعاری از شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

2
  • بسم اللَه الرحمن الرحیم

  • اشعاری از مرحوم آیت اللَه شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها 

  • چه نیکو فخر الفلاسفة و الحکماءِ المتألّهین و شیخ الفقهاءِ و العلماءِ المعاصرین؛ مرحوم حاج شیخ محمد حسین إصفهانى معروف به کمپانى طاب ثراه سروده است:

  • ١. وَ لِلسِّباطِ رَنَّة صَدَاهَا***فِى مَسْمَعِ الدَّهْرِ فَمَا أشْجَاهَا
  • ٢. وَ الأثَرُ البَاقِى کمِثْلِ الدُّمْلُجِ***فِى عَضُدِ الزَّهْرَآء أقوَى الحُجَج
  • ٣. وَ مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسْوَدَّ الْفَضَا***یا سَاعَدَ اللَه الْإمام المُرتَضَى
  • ٤. وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَارِ***سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَة الأسْرَارِ
  • ٥. وَ فِى جَنِینِ المَجْدِ مَا یدْمِى الحَشَا***وَ هَلْ لَهُمْ إخْفَاءُ أمر قَدْ فَشَا
  • ٦. وَ البَابُ وَ الْجِدَارُ وَ الدِّمَاءُ***شُهُودُ صِدْقِ مَا بِهِ خِفَاءُ
  • ٧. لَقَدْ جَنَى الجَانِى عَلَى جَنِینِهَا***فَانْدَکتِ الجِبَالُ مِنْ حَنِینِها
  • ٨. وَ رَضَّ تِلْک الْأضْلُعَ الزَّکیة***رِزِّیة مَا مِثْلُهَا رَزِّیة
  • ٩. وَ جَاوَزَ الحَدَّ بِلَطْمِ الخَدِّ***سَلَّتْ یدُ الطُّغْیانِ وَ التَّعْدِى
  • ١٠. فَاحْمَرَّتِ العَینُ وَ عَینُ المَعْرِفَة***تُذْرِفُ بِالدَّمْعِ عَلَى تِلْک الصَّفَة
  • ١١. وَ لَا یزِیلُ حَمْزَة العَینِ سِوَى***بِیضِ السُّیوفِ یوْمَ ینشَرُ اللِّوَى
  • ١٢. فَإنَّ کسْرَ الضِّلعِ لَیسَ ینجَبِر***إلّا بِصَمصَامٍ عَزِیزٍ مُقْتَدِر
  • ١٣. أهَکذَا یصْنَعُ بِابْنَة النَّبِى***حِرْصاً عَلَى المُلْک فَیا لَلْعَجبِ 1
  • ١. آن تازیانه که بر زهراء خورد، ناله و صدائى کرد که طنین آن در گوش روزگار پیچیده است؛ پس چقدر غصّه و حزن آور بوده است؟

  • ٢. و آن اثرى که در بازوى زهراء همانند دُمَل باقى ماند؛ بهترین و قوى‌ترین دلیل براى ضرب تازیانه است.

  • ٣. و از سیاهى آنچه که از بازوى او ظاهر شده بود؛ عالم تیره و تار گشت؛ خداوندا إمام مرتضى را در این مصیبت مدد کن و یارى فرما !

  • ٤. و من آنکسى نیستم که خبر میخ را بدانم و بفهمم؛ تو از سینه زهراء که خزینه اسرار است این مطلب را بپرس !

  • ٥. و درباره داستان سقط جنین: محسنى که صاحب هر گونه فضیلت و شرف است؛ مطالبى است که دل انسان را خون مى‌کند. و آیا براى این جنایت پیشگان ممکن است پنهان دارند خبرى را که روزگار آنرا فاش ساخته و از چهره آن نقاب برداشته است؟!

    1. .كتاب «وفاة الصّديقة الزَّهرا» عليهما السّلام تأليف سيد عبد الرزّاق موسوى مقرّم ص ٣٦ و ص ٣٧ و اين ابيات را بجهت وفات حضرت صديقه عليهما السّلام در اين موضع انتخاب كرده است وليكن تمام قصيده را كه مُصَدَّر به بيت: جوهرة القدس من الكنز الحنفى، بَدَت فأبدت عاليات الأحرف مى‌باشد و شامل ١٠٩ بيت است؛ در همين كتاب از ص ١٢٦ تا ص ١٣١ آورده است.

اشعاری از شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

3
  • ٦. آرى اینک در و دیوار و خونهائى که از صدیقّه آمده است؛ گواهان راستینى هستند که در آن خطائى نیست.

  • ٧.حقّاً و تحقیقاً آن شخص جنایت پیشه، بر جنین زهراء چنان جنایتى کرد که از ناله و آه زهراء کوهها پاره پاره و خرد و گسسته شد.

  • ٨. و آن استخوانهاى سینه پاک و طاهر و مُطهر را چنان در هم کوفت که مصیبتى در جهان همانند آن مصیبت نیست ٩. و با سیلى‌اى که بر صورت زهراء نواخت؛ دیگر جنایت را از حدّ به دَر بُرد؛ شلّ و بدون حرکت باد دست طغیان و تعدّى .

  • ١٠. چشمان زهراء از آن سیلى قرمز شد، و چشم عرفان روزگار پیوسته براى این حالت زهراء اشکبار است..

  • ١١. و آن قرمزى دیدگان زهراء را چیزى نمى‌تواند بر طرف گرداند؛ مگر شمشیرهاى آبدار و بُرنده، در روزى که پرچم‌ها را بر علیه دشمنان باز کنند؛ و کتیبه‌ها را حرکت دهند.

  • ١٢. زیرا که شکسته شدن پهلو و ضلع سینه را چیزى منجبر نمى‌کند، و آن زخم را مرهم نمى‌نهد مگر شمشیر برّنده استوار و با قدرت .

  • ١٣. آیا اینگونه با دختر پیغمبر رفتار مى‌کنند؛ براى حرصى که به حکومت و ولایت دارند؟ این بسیار عجیب است‌ .

  • و همچنین آیة اللَه اصفهانى کمپانى در مصیبت حضرت صدّیقه سلام اللَه علیها، مرثیه‌اى بسیار جالب و حاوى حقائق، در دیوان شعر پارسى خود آورده است؛ و ما در اینجا به ذکر دو بند أوّل آن اکتفا مى‌کنیم:

  • تا در بیت الحرام از آتش بیگانه سوخت ** کعبه ویران شد، حریم از سوز صاحبخانه سوخت‌

  • شمع بزم آفرینش با هزاران اشگ و آه***شد چنان، کز دودِ اهش سینه کاشانه سوخت‌
  •  آتشى در بیت معمورِ ولایت شعله زد***تا أبد زان شعله، هر معمور و هر ویرانه سوخت‌
  • آه از آن پیمان شکن کز کینه خمّ غدیر***آتشى افروخت تا هم خمّ و هم پیمانه 1سوخت‌
    1. در نسخه بدل، خمخانه آمده است.

اشعاری از شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

4
  •  لیلى حسن قِدَم، چون سوخت از سر تا قدم***همچو مجنون، عقلِ رهبر را دل دیوانه سوخت‌
  • گلشن فرّخ فر توحید، آن دم شد تباه***کز سُمُومِ شرک، آن شاخ گل فرزانه سوخت‌
  • گنج علم و معرفت شد طمعه أفعى صفت***تا که از بیداد دونان گوهر یکدانه سوخت‌
  • حاصل باغ نبوّت، رفت بر باد فنا***خرمنى در آرزوى خامِ آب و دانه سوخت‌
  • کرْکسِ دون، پنجه زد بر روى طاوس أزل***عالمى از حسرت آن جلوه مستانه سوخت‌
  • آتشى آتش‌پرستى در جهان أفروخته‌***خرمن إسلام و دین را تا قیامت سوخته‌
  • سینه‌اى کز معرفت گنجینه أسرار بود***کى سزاوار فشارِ آن در و دیوار بود؟
  • طور سیناى تجلّى، مَشعلى از نور شد***سینه سیناى وحدت، مشتعل از نار بود
  • ناله بانو زد أندر خرمن هستى شَرَر***گوئى اندر طور غم، چون نخل آتشبار بود
  • آنکه کردى ماه تابان پیش او پهلو تهى***از کجا پهلوى او را تاب آن آزار بود
  • گردش گردون دون بین، کز جفاى س مرى***نقطه پرگار وحدت، مرکز مسمار بود
  • صورتش نیلى شد از سیلى، که چون سیل سیاه***روى گیتی1 زین مصیبت، تا قیامت تار بود
  • شهریارى شد به بند بنده‌اى از بندگان***آنکه جبریل امینش بنده دربار بود
  •  از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز***تا توانائى به تن تا قوّت رفتار بود
  • گرچه بازو خسته شد، وز کار دستش بسته شد لیک پاى همّتش بر گنبد دوّار بود

  • دست بانو گرچه از دامان شه کوتاه شد***لیک بر گردون بلند از دست آن گمراه شد2
  • در «مروج الذهب» آورده است که: و لمّا قُبضت فاطمة جزَع علیها بَعْلُها على جَزَعاً شدیداً و اشتدّ بکاؤهُ و ظهر أنینُه و حَنینُه و قال فى ذلک‌

  • لِکلِّ اجْتِماعٍ مِن خَلِیلَینِ فُرْقَة***وَ کلُّ الَّذى دُونَ المَمَاتِ قَلِیلُ‌
  • وَ إنَّ افْتِقادى فاطِماً بَعْدَ أحمَدِ***دَلیلٌ عَلَى أن لَا یدُومُ خَلِیلُ 3
    1. . در نسخه بدل، گردون آمده است‌ .
    2. ديوان كمپانى» ص ٤٢ و ص ٤٣.٤
    3. . مُروج الذَّهب ، طبع مطبعة سعادت مصر، ١٣٦٧ هجرى قمرى، ج ٢، ص ٢٩٧ و ص ٢٩٨.٥

اشعاری از شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام اللَه علیها

5
  • « چون فاطمه سلام اللَه علیها رحلت کرد، براى او شوهرش على جزع شدیدى کرد، و گریه‌اش شدّت یافت؛ و آه و ناله‌اش ظهور کرد؛ و در این مصیبت این دو بیت را إنشاء فرمود: در عاقبت براى هر اجتماعى که بین دو محبوب صورت گیرد؛ فراق و جدائى است؛ و تمام مصیبتها در برابر مرگ، ناچیز و کم مقدار است. آرى از دست دادن من فاطمه را بعد از احمد؛ دلیل بر آنست که هیچ محبوب و یار مهربانى دوام ندارد و باقى نمى‌ماند.»